فرشته آسمونی ما ، كيانوشفرشته آسمونی ما ، كيانوش، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

دو پرنس کلبه ما

سفر به شمال

سلام پسر قشنگم...   عزیز دلم بالاخره طلسم شکسته شد و ما تونستیم بریم شمال.... واااااااای که من چقدر دلم لک زده بود برای هوای شمال و بوی هیزمش ..... اما راستش سفر راحتی نبود چون شما در تمام طول مسیر حتی 1 دقیقه هم توی صندلی ماشینت نموندی و از اول تا آخر از سر و کول مامانی بالا رفتی و نارنجستان هم جا نداشت و مجبور شدیم بریم هتل صدف ...به هر حال با همه سختی هاش این سفر برای من شیرین بود ، شاید شیرین تر از هر سفری که تا حالا داشتم.... چون هم اولین سفر 3 نفره ما بود و هم بابایی  منو  با یه کیک خوشگل و یه هدیه فوق العاده برای تولد 30 سالگیم غافلگیر کرد . هدیه تولد امسال من واقعا برام یه سورپرایز بود..... توی این سفر ...
21 مهر 1391

بدون عنوان

    سلام نفسممممممم گل مادر تاخیر منو ببخش اما بدون  باعثش خودتی  و شیطونیای خطرناکت که حتی یه لحظه هم نمیتونم چشم ازت بدارم ...  تو این چند وقت خیلی اتفاقات افتاده .... بابایی  برای 10 روز رفت آلمان و یکی دو روزی هم دبی بود و برگشت البته با کلی سوغاتی برای عسل خان و مامان عسل خان.... که من بیشتر از همه از این کاپشن خوشگل خوشم اومد ... ببخشید نمیتونم عکس همه سوغاتی هات رو برات بذارم عزیز دلم...   خیلی دلمون براش تنگ شده بود ، جیگر مامان که دیگه حسابی دلتنگ بود و بی قراری می کرد با اینکه تمام این مدت یا مادر جون کنارمون بود یا ما خونه مادر جون بودیم.... مادر جون هر روز عسل خان رو س...
5 مهر 1391

عشق من عاشقتم

  امروز یه روز مهمه... همون روزیه که منو عشق زندگیم 12 سال پیش برای اولین بار همدیگه رو دیدیم... عاشق شدیم و برای با هم بودن جنگیدیم... امروز سالگرد ازدواجمون هم هست ، همون روزیه که منو تنها عشقم برای همیشه با هم یکی شدیم .         همسر خوبم ، عشقم ...   از اینکه همیشه و همه جا کنارمی ازت ممنونم...   از اینکه تو دلگیریهام با همه ابهت مردونه ات عاشقانه منو تو آغوشت جا می دی  و سنگ صبورمی ازت ممنونم...   از اینکه هر روز محکم تر از قبل پشتم می ایستی تا بهت تکیه کنم ازت ممنونم...   از اینکه پسر قشنگمو بهم بخش...
17 مرداد 1391
1